از یک دوست

((گل یخ را اگر از دامن زمستان برچینند


بهار را بیشتر دلتنگ می شوی


و لهجه ی باد خزان را بهتر میفهمی.


خیال مکن


ما زندگی پرستان


زیستن در حوااالی ِ بهار را


انکار سرما میدانیم


نه !


اگر به جارچیان ِ مرگ باج نمیدهیم


از این روست که :


اوراق را شسته ایم


و صبوری را


خواهرِ توأمان ِ مهربانی میدانیم


تو نیز :


" هم درس مائی اگر


اوراق را بشویی"


کاین راز ِ ماندگاریِ ماست .))

(صمصام کشفی)