((بی دل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
شب به بالین من خسته به غیر غم دوست
ز آشنایان کهن؛ یار و پرستاری نیست
یا رب این شهر چه شهریست
که صد یوسف دل را
به کلافی بفروشیم و خریداری نیست
فکر بهبود خود ای دل بکن از جای دگر
کندرین شهر طبیب دل بیماری نیست))
(میخواهم دوباره متولد شوم!
میخواهم دوباره تازه شوم"
اما دیگر نه به اجبار ؛ اینبار میخواهم به شوق تو بیایم ..
بگذار بگویمت که دیگر خالی از غرورم
نمیخواهم بیندیشی به من ؛ نمیخواهم بخوانی مرا و حتی زمزمه کنی نغمه هایم را ..
میخواهم تنها نگاهم کنی ؛ تا باورت شود..
هرگز بدون تو قادر به زیستن نیستم ..
میخواهم آنقدر اشکهایم را ببینی که باورت شود"
دیگر هرگز غروری نیست
من همه محتاج تو ام .. )
نمی دونم چرا
اما انگار این مرام عشقه
که خیانت کنه
بی وفائی کنه
بره تنهات بزراره و تو هم منتظر بشینی
اما
اما
خوب که نگاه میکنم میبینم
خودمم همین کارو کردم
اون روزی که اون دختره که دوست نیلوفر هم کلاسیم بود
اون روزی که گفت واسه همیشه یه همراه می خواد
بهش اعتماد نکردم
شایدم ترسیدم
شایدم
این مرام عشقه
که رفتم تنهاش گذاشتم
بهد نشستم واسه
چشماش قصه گفتم
شعر نوشتم
گریه کردم
عاشقا تنها میمونن تنهائی مرام عشقه
..............
نمی دونم اینارو چرا میگم
اما بعداز چند سال
وقتی داشتم یه جا پیام میذاشتم اومد به ذهنم
اما
شاید واسه اینه که ما فکر میکنیم دلمون از دیگران پره
اما حقیقت اینه که
ما دلمون از دست خودمون پره
هیچ کسی مثه خودمون از خودمون فریب نخورده
دلتنگم نه از خدا نه از زمین
نه از کسی
از خودم دلگیرم
واسه خودم دلتنگم
...
اما هنوز نمی دونم میشه به سادگی باور کرد کسی و میشه به حرفا اعتماد کرد
میشه هنوز گلای قرمز رو دوست داشت
میشه عاشق شد
میشه غصه نخورد
میشه دل نشکست میشه غصه نداد
میشه
کاش یکی بیاد به من بگه که میشه
بازم به همون روزا رسید
میشه یک بار دیگه با دل خوش نفس کشید.
از خط خطی های خسته خودم
* و امروز این تو هستی که دنیای دیگری را خواهی ساخت *
رؤیا فاصله را نمی شناسد ؛ بعد ندارد ؛ مرز ندارد
چراکه.. شاید اکنون این منم کنار تو .. . .
گرمای نفس هایم را حس نمی کنی..! ؟
((آدمک آخر دنیاست .. بخند
آدمک مرگ همین جاست .. بخند
آن خدایی که بزرگش خواندی...
به خدا مثل تو تنهاست .. بخند
دست خطی که تو را عاشق کرد ..
شوخی کاغذی ماست .. بخند
فکر کن درد تو ارزش مند است
صبح فردا به شبت نیست که نیست
تازه انگار که فرداست .. بخند
آدمک نغمه آواز نخوان
به خدا آخر دنیاست .. بخند))