ادبی . دوستانه عاشقانه

نوشته های شخصی و دوستان

ادبی . دوستانه عاشقانه

نوشته های شخصی و دوستان

باز آمد بوی باران


My witness’s eyes

Her scent still comes.

My tears drops,

On the oldest books,

Her scent comes,

Like April,

When re-comes,

In solitude of rain,

When washes my pain.

My rainy blossoms drops,

Her scent comes,

In loneliness of eyes.

از فائزه

وا فریادا ز عشق وا فریادا
کارم به یکی طرفه نگار افتادا
گر داد من شکسته دادا دادا
ورنه من و عشق هرچه بادا بادا

*********
در دیده به جای خواب آبست مرا
زیرا که بدیدنت شتابست مرا
گویند بخواب تا که به خوابش بینی
ای بیخبران چه جای خوابست مرا

*********
بازآ بازآ هر انچه هستی باز آ
گر کافرو گبر و بت پرستی بازآ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ

*********
عشق آمد و خاک محنتم بر سر ریخت
زان برق بلا به خرمنم اخگر ریخت
خون در دل و ریشه ی تنم سوخت چنان
کز دیده بجای اشک خاکستر ریخت

*********
آن یار که عهد دوستداری بشکست
میرفت و منش گرفته دامن در دست
میگفت دگر باره به خوابم بینی
پنداشت که بعد ازو مرا خوابی هست

*********
از بار گنه شد " تن مسکینم پست
یا رب چه شود اگر مرا گیری هست
گر در عملم آنچه ترا شاید نیست
اندر کرمت آنچه مرا باید هست

*********
عصیان خلایق ارچه صحرا صحراست
در پیس عنایت تو یک برگ گیاست
هرچند گناه ماست کشتی کشتی
غم نیست که رحمت تو دریا دریاست

*********
یا رب غم آنچه غیر تو در دل ماست
بردار که بیحاصلی از حاصل ماست
الحمد که چون تو رهنمایی داریم
کز گمشدگانیم که غم منزل ماست

*********
دل کیست که گویم از برای غم تست
یا آنکه حریم تن سرای غم تست
لطفیست که میکند غمت با دل من
ورنه دل تنگ من چه جای غم تست

*********
من بنده ی عاصیم رضای تو کجاست
تاریک دلم نورو صفای تو کجاست
ما را تو بهشت اگر به طاعت بخشی
این بیع بود لطف و عطای تو کجاست

*********
دنیای دنی پر هوس را چه کنی
آلوده ی هر ناکس و کس را چه کنی
آن یار طلب کن که ترا باشد بس
معشوقه ی صد هزار کس را چه کنی

*********
یا رب در خلق تکیه گاهم نکنی
محتاج گدا و پادشاهم نکنی
موی سیهم سفید کردی به کرم
با موی سفید رو سیاهم نکنی

از ....

((بی دل و خسته در این شهرم و دلداری نیست


غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست


شب به بالین من خسته به غیر غم دوست


ز آشنایان کهن؛ یار و پرستاری نیست


یا رب این شهر چه شهریست


که صد یوسف دل را


به کلافی بفروشیم و خریداری نیست


فکر بهبود خود ای دل بکن از جای دگر


کندرین شهر طبیب دل بیماری نیست))


دیگر غروری نیست

(میخواهم دوباره متولد شوم!


میخواهم دوباره تازه شوم"


اما دیگر نه به اجبار ؛ اینبار میخواهم به شوق تو بیایم ..


بگذار بگویمت که دیگر خالی از غرورم


نمیخواهم بیندیشی به من ؛ نمیخواهم بخوانی مرا و حتی زمزمه کنی نغمه هایم را ..


میخواهم تنها نگاهم کنی ؛ تا باورت شود..


هرگز بدون تو قادر به زیستن نیستم ..


میخواهم آنقدر اشکهایم را ببینی که باورت شود"


دیگر هرگز غروری نیست


من همه محتاج تو ام  .. )

مرام عشق

نمی دونم چرا
اما انگار این مرام عشقه
که خیانت کنه
بی وفائی کنه
بره تنهات بزراره و تو هم منتظر بشینی
اما
اما
خوب که نگاه میکنم میبینم
خودمم همین کارو کردم
اون روزی که اون دختره که دوست نیلوفر هم کلاسیم بود
اون روزی که گفت واسه همیشه یه همراه می خواد
بهش اعتماد نکردم
شایدم ترسیدم
شایدم
این مرام عشقه
که رفتم تنهاش گذاشتم
بهد نشستم واسه
چشماش قصه گفتم
شعر نوشتم
گریه کردم
عاشقا تنها میمونن تنهائی مرام عشقه

..............

نمی دونم اینارو چرا میگم

اما بعداز چند سال

وقتی داشتم یه جا پیام میذاشتم اومد به ذهنم

اما


شاید واسه اینه که ما فکر میکنیم دلمون از دیگران پره

اما حقیقت اینه که

ما دلمون از دست خودمون پره

هیچ کسی مثه خودمون از خودمون فریب نخورده

دلتنگم نه از خدا نه از زمین

نه از کسی

از خودم دلگیرم

واسه خودم دلتنگم

...

اما هنوز نمی دونم میشه به سادگی باور کرد کسی و میشه به حرفا اعتماد کرد

میشه هنوز گلای قرمز رو دوست داشت

میشه عاشق شد

میشه غصه نخورد

میشه دل نشکست میشه غصه نداد

میشه

کاش یکی بیاد به من بگه که میشه

بازم به همون روزا رسید

میشه یک بار دیگه با دل خوش نفس کشید.


از خط خطی های خسته خودم

از یک دوست

* و امروز این تو هستی که دنیای دیگری را خواهی ساخت *

رؤیا فاصله را نمی شناسد ؛ بعد ندارد ؛ مرز ندارد 


چراکه.. شاید اکنون این منم کنار تو .. . .


گرمای نفس هایم را حس نمی کنی..! ؟

از فائزه

((آدمک آخر دنیاست .. بخند


آدمک مرگ همین جاست .. بخند


آن خدایی که بزرگش خواندی...


به خدا مثل تو تنهاست .. بخند


دست خطی که تو را عاشق کرد ..


شوخی کاغذی ماست .. بخند


فکر کن درد تو ارزش مند است


صبح فردا به شبت نیست که نیست


تازه انگار که فرداست .. بخند


آدمک نغمه آواز نخوان


به خدا آخر دنیاست .. بخند))