-
از حضرت مولانا
دوشنبه 9 شهریورماه سال 1388 14:06
خود منکر آن نیست که بر دادم دل آن به که بر سودای توبسپارم دل گر من به غم عشق تو نسپارم دل دل را چه کنم بهر چی می دارم دل درعشق تو هرحیله که کردم هیچ است هرخون جگرکه بی توخوردم هیچ است از درد تو هیچ روی درمانم نیست درمان که کند مرا که دردم هیچ است من بودم ودوش آن بت بنده نواز از من همه لابه بود و از وی همه ناز شب رفت و...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 مردادماه سال 1388 09:35
سلام مدتی کار داشتم اما به زودی با ذست پر میام.
-
سالهای تنهایی
جمعه 2 مردادماه سال 1388 16:01
سالها میگذرد از شب تلخ وداع از همان شب که تو رفتی و به چشمان پر از حسرت من خندیدی تو نمیدانستی تو نمی فهمیدی که چه رنجی دارد با دل سوخته ای سر کردن رفتی و از دل من روشنایی ها رفت لیک بعد از ان شب هر شبم را شمعی روشنی می بخشید بر غمم می افزود جای خالی تو را میدیدم می کشیدم آهی از سر حسرت و می خندیدم به وفای دل تو و به...
-
به کجا می روم؟
جمعه 2 مردادماه سال 1388 15:59
برایت خاطراتی بر روی این دفتر سفید نوشتم که هیچکسی نخواهد توانست چنین خاطرات شیرینی را برای بار دوم برایت باز گوید. چرا مرا شکستی ؟چرا؟ اشعاری برایت سرودم که هیچ مجنونی نتوانست مهربانی و مظلومیت چهره ات را توصیف کند چرا تنهایم گذاشتی ؟چرا؟ چهره پاک و معصومت را هزار بار بر روی ورق های باقی مانده وجودم نگاشتم چرا این...
-
دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست آنجا که باید دل به دریا زد هم
جمعه 2 مردادماه سال 1388 15:55
دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست در من طلوع آبی آن چشم روشن یاد آور صبح خیال انگیز دریاست گل کرده باغی از ستاره در نگاهت آن یک چراغانی که در چشم تو برپاست بیهوده می کوشی که راز عاشقی را از من بپوشانی که در چشم تو پیداست ما هر دوان خاموش خاموشیم اما چشمان ما را در خموشی گفتگوهاست...
-
احساسات دات کام
پنجشنبه 4 تیرماه سال 1388 12:57
توی کلبه توی بیشه رو بخار گرم شیشه می نویسم با تو هستم از گذشته تا همیشه
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 تیرماه سال 1388 12:47
کاش به شهر خوب تو مرا همیشه راه بود راه به تو رسیدنم همین پل نگاه بود مرا ببر به شهر خود که خسته ام از همه کس که خواب و بیداری من هر دو شکنجه بود و بس . تورا نگاه میکنم که دیدنی ترین توئی و از تو حرف میزنم که گفتنی ترین تویی.
-
فردا که نیستی
دوشنبه 1 تیرماه سال 1388 12:06
فردا که نیستی جای تو خالی در لحظه هایم دوباره هست فردا که نیستی بغض جدایی در گریه هایم دوباره هست فردا که نیستی ساعت دلگیر روی گذشته نشسته است فردا که نیستی پنجره روز از غم امروز شکسته است فردا که نیستی تکرار زندگی در ذهن لحظه ها دوباره هست فردا که نیستی آواز خستگی در متن کوچه ها دوباره هست فردا که نیستی کوچ پرنده ها...
-
لیلی- از فرهاد
دوشنبه 1 تیرماه سال 1388 11:21
همه بغضشون گرفته چرا بارون نمیاد!؟ لیلی مرد از غم دوری چرا مجنون نمیاد!؟ روی ماهش کجا پنهون شده رفته کجا!؟ چرا از اونور ابرا دیگه بیرون نمیاد!؟ نیتت رو واسه فال قهوه کردم ولی حیف عکس اون چشمای قشنگ توی فنجون نمیاد من و کشتی تو با این خنجر دوریت عجبه چرا از این دله دیونه یه کم خون نمیاد!؟ مگه تو بیخبری موم رو پریشون...
-
فسانه
شنبه 30 خردادماه سال 1388 12:10
جنگ هفتاد و ملت همه را عذر نهند چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند. شایدم: جون حقیقت ندیدند ره افسانه زدند .
-
جنون
یکشنبه 17 خردادماه سال 1388 13:07
ما و مجنون درس عشق از یک ادیب آموختیم او به ظاهر گشت عاشق ما به معنی سوختیم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 خردادماه سال 1388 13:01
سخت است می نوش کسی دیگر بود شمع شب خاموش کسی دیگر بود با یاد کسی که دوستش می داری یک عمر در آغوش کسی دیگر بود
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 خردادماه سال 1388 12:59
تاکه بودیم ، نبودیم کسی کشت ما را غم بی همنفسی تا که مردیم همه یار شدند ما خفته ایم و همه بیدار شدند قدر آیینه بدانید چو هست نه درآن وقت که افتاد و شکست...
-
دلیل شرلفتمندانه
دوشنبه 11 خردادماه سال 1388 13:50
هیزم شکن روزی، وقتی هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در ح ال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟ هیزم شکن گفت که تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت. 'آیا این تبر توست؟' هیزم شکن جواب داد: ' نه' فرشته دوباره به زیر آب رفت...
-
داستان رز
دوشنبه 11 خردادماه سال 1388 13:48
در اولین جلسه دانشگاه استاد ما خودش را معرفی نمود و از ما خواست که کسی را بیابیم که تا به حال با او آشنا نشده ایم، برای نگاه کردن به اطراف ایستادم، در آن هنگام دستی به آرامی شانهام را لمس نمود، برگشتم و خانم مسن کوچکی را دیدم که با خوشرویی و لبخندی که وجود بیعیب او را نمایش میداد، به من نگاه میکرد. او گفت:...
-
سلام
یکشنبه 10 خردادماه سال 1388 15:49
یه مطلب باحال دیدم گفتم بزارم همه ببینن. Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA چگونه می توانم یک تصویر را در پس زمینه یک Drive قرار دهم؟ Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA این کار به وسیله یک کد کوتاه در قالب یک فایل با فرمت ini قابل انجام است. ابتدا از منوی Start گزینه Run را انتخاب کنید و در آن تایپ...
-
از فرشته یخی
چهارشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1388 11:16
i feel so lonely sitting in the cold, cold world, i stare at the ground as the imags keep re-playing the joy the good times all gone with that same old song Why arent you here with me? why aren't we together? goofing around the same old way tears begin to fall as i recall the worst of it all your last words as i never...
-
از یک فرشته یخی
چهارشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1388 11:07
Unforgotten Love.. three weeks later..... i sit here traumatized wondering why why would it happen? what did i do? why did you do it? i ask myself that as i see you i start to get mad i never did anything so why did you why did you hurt me? you left me there full of pain and sorrow i layed there out in the street...
-
از استاد حشمتی
پنجشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1388 11:41
یار در آغوش خلق و خلق چو مجنون در پی لیلی همیشه بادیه پیما شرح دل ما حدیث ماهی و آب است کو همه در آب و آب را شده جویا ای به بلای تو مبتلا شده ایوب ای زفراق تو خون گریسته یحیی از دل اگر داشتی هوای تو در سر اره کشیدی به دست خود زکریا یوسف اگر جلوه ی جمال تو دیدی ناز نکردی زحسن خود به زلیخا
-
احساس.کام
دوشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1388 14:13
زندگی ضرب آهنگ بال پروانه ایی است زیبا که در گلستانی پر از گل فارغ از مسائل پیرامونش در حال پرواز است باید کوشید که به این ضرب آهنگ پی برد
-
از احساس.کام
پنجشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1388 11:55
ا گر چه از غم دوری شکسته ام، سرد و مثل بغض خزان در درون خود زردم مباد خسته ببینم نگاه خوبت را مباد درد تو آید به روی صد دردم بخوان، بخوان که غزل با حضورتو گیراست ببین! برای گلویت ترانه آوردم...
-
درد و دل به نقل از سایت خلیج فارس
چهارشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1388 13:53
ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیسته ام هیچ نه معلوم گشت آه که من کیستم موج خروشنده ای تیز خرامید گفت هستم اگر می روم گر نروم نیستم
-
متن دزدی!
چهارشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1388 14:55
تو مپندار که از عشق تو دل برگیرم ترک روی تو کنم دلبر دیگر گیرم بعد صد سال اگر از سر قبرم گذری من کفن پاره کنم عشق تو را سر گیرم
-
نقش ناتمام
چهارشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1388 11:49
I Wish I were a painter I love painting, But I'm not a good painter , I Wish I were, For, I could draw you. I love writing, But I'm not a good writer; I wish I were, For, I could write you. I wish I could write, Even about you But I can't write. Even your name, For I've forgotten, Your name. I wish I could remember,...
-
چشمانش
سهشنبه 18 فروردینماه سال 1388 14:47
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 Under western eyes Where you and I Will do lie I’ve lied. Under the green wood tree Where you and I Will be free Under western eyes A pair of blue eyes Hath placed
-
قطار ابدی
سهشنبه 18 فروردینماه سال 1388 14:39
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 When ther’s no train for raills And they die In need of tails And lack of noises Kills the silence I’ll sit In our station. Next to the silence Beneath the darkness Between the rails I’ll sit. Hey SUN is it yours….?
-
وصیت نامه
سهشنبه 18 فروردینماه سال 1388 14:30
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 Two cream rose A bag of lili’s All my wealth On a brown bought.
-
فعلنه اینو داشته باشین...
شنبه 15 فروردینماه سال 1388 09:26
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA The last man To be or not to be, That’s not the problem: That who knows For whom the bell tolls, Or, when you have no rose, For whom you look for. How to be or not to be, That’s the question: That in desert of ocean, A man is not an island, But he is, A land of loneliness....
-
سلامی دوباره
شنبه 15 فروردینماه سال 1388 08:12
سال نو مبارک. توفیق روز افزون شادو خندان و خوشبخت باشید. خیلی کار داشتم نتونستم حتی تو خونه کامپیوترو روشن کنم. سر کارم که نبودم تعطیل بود آخه! اما از فردا دیگه مطلب میزارم.
-
آغاز
پنجشنبه 22 اسفندماه سال 1387 09:15
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 The last man To be or not to , That’s not the problem: That who knows For whom the bell tolls, be Or, when you have no rose, For whom you look for. How to be or not to be, That’s the question: That in desert of ocean, A man is not an island, But...